جدول جو
جدول جو

معنی الاش کل - جستجوی لغت در جدول جو

الاش کل
بخشی ازمرتع که گوسفندان هنگام عصر در آن می چرند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ کَ)
نام حلوائی است. (انجمن آراء ناصری) (آنندراج). نان شیرینی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نام یکی از حلواها. (برهان). مخفف کالاشکن. (حاشیۀ برهان چ معین). نوعی از حلوا. (ناظم الاطباء) (غیاث) :
طفل برنج بین که چه خوش برکنار خوان
لوح کلاشکن به کنارش نهاده اند.
بسحاق اطعمه.
صحن برنج می کند قصد دل کلاشکن
قصد دل شکستگان هر که کند خطا کند.
بسحاق اطعمه
لغت نامه دهخدا
گاوی که دارای شاخ های باز و بزرگ است
فرهنگ گویش مازندرانی
چوپان کم تجربه و نوجوان که کارش به چرا بردن گوسفندان در فاصله
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
محل زندگی کولیان
فرهنگ گویش مازندرانی
برجستگی جلو و عقب پالان
فرهنگ گویش مازندرانی
گاوی که شاخ های باز داشته باشد
فرهنگ گویش مازندرانی